از كاري كه كرده بود فوق العاده رضايت داشت، «بلند كردن كتاب از داخل سبد كتاب هاي مترو». اين كتابها را داخل يك سبد مي گذاشتند كه مسافران تا رسيدن به مقصدشان مطالعه كنند. او اما هر روز يك يا دو جلد كتاب بلند مي كرد و خوشحال هم بود كه زرنگ است. آن روز وقتي به خانه رسيد و ديد دزد نصف اموالش را برده آنقدر عصباني شد كه فرياد زد: از دست اين دزدها آدم امنيت نداره.
از كاري كه كرده بود فوق العاده رضايت داشت، «بلند كردن كتاب از داخل سبد كتاب هاي مترو». اين كتابها را داخل يك سبد مي گذاشتند كه مسافران تا رسيدن به مقصدشان مطالعه كنند. او اما هر روز يك يا دو جلد كتاب بلند مي كرد و خوشحال هم بود كه زرنگ است. آن روز وقتي به خانه رسيد و ديد دزد نصف اموالش را برده آنقدر عصباني شد كه فرياد زد: از دست اين دزدها آدم امنيت نداره.