loading...

ابوالقاسم كريمي

زن به دسته ابري كه بالاي سرش در حركت بود نگاه كرد. آهي كشيد و گفت: يادته بهم گفتي يه خونه رو ابرا برام مي سازي؟ مرد سنگ ريزي داخل آب درياچه پرتاب كرد و گفت: ياد

بازدید : 169
11 زمان : 1399:2

زن به دسته ابري كه بالاي سرش در حركت بود نگاه كرد. آهي كشيد و گفت: يادته بهم گفتي يه خونه رو ابرا برام مي سازي؟ مرد سنگ ريزي داخل آب درياچه پرتاب كرد و گفت: يادم نيست. زن نيشخندي زد و گفت: تو خيلي وقته همه چيزو فراموش كردي! مرد سنگ ديگري پرت كرد و گفت: تو چيزي گفتي؟

زن به دسته ابري كه بالاي سرش در حركت بود نگاه كرد. آهي كشيد و گفت: يادته بهم گفتي يه خونه رو ابرا برام مي سازي؟ مرد سنگ ريزي داخل آب درياچه پرتاب كرد و گفت: يادم نيست. زن نيشخندي زد و گفت: تو خيلي وقته همه چيزو فراموش كردي! مرد سنگ ديگري پرت كرد و گفت: تو چيزي گفتي؟

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 15
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 60
  • بازدید سال : 259
  • بازدید کلی : 8433
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی