loading...

ابوالقاسم كريمي

آخرين تكه را از داخل جعبه خارج كرد و در مشتش گرفت. با درخشش خاصي كه در چشمانش بود به سمت پيرمرد رفت و آخرين تكه را به او داد. پيرمرد سرش را بلند كرد و دخترك در

بازدید : 159
11 زمان : 1399:2

آخرين تكه را از داخل جعبه خارج كرد و در مشتش گرفت. با درخشش خاصي كه در چشمانش بود به سمت پيرمرد رفت و آخرين تكه را به او داد. پيرمرد سرش را بلند كرد و دخترك در لابه لاي آدم ها ناپديد شد. پيرمرد از روي صندلي شكسته اش بلند شد و به سمت پسركي كه در گوشه اي از خيابان مشغول واكس زدن بود، رفت و آخرين تكه را به او داد. پسرك سرش را بلند كرد و پيرمرد در لا به لاي آدم ها ناپديد شد. پسرك واكسي پس از تمام شدن كارش آخرين تكه بيسكويت را به دهان برد.. و در ميان انبوه آدم ها ناپديد شد.

آخرين تكه را از داخل جعبه خارج كرد و در مشتش گرفت. با درخشش خاصي كه در چشمانش بود به سمت پيرمرد رفت و آخرين تكه را به او داد. پيرمرد سرش را بلند كرد و دخترك در لابه لاي آدم ها ناپديد شد. پيرمرد از روي صندلي شكسته اش بلند شد و به سمت پسركي كه در گوشه اي از خيابان مشغول واكس زدن بود، رفت و آخرين تكه را به او داد. پسرك سرش را بلند كرد و پيرمرد در لا به لاي آدم ها ناپديد شد. پسرك واكسي پس از تمام شدن كارش آخرين تكه بيسكويت را به دهان برد.. و در ميان انبوه آدم ها ناپديد شد.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 12
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 57
  • بازدید سال : 256
  • بازدید کلی : 8430
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی