فرگون زيباترين زن زمانه خويش بود و همسر ملك شاه. در مجلسي زنانه، زني از خاندان نزديك همسرش گفت: فرگون خانم! شنيده ايم هيچ خدمتكار ايراني به كاخ خويش راه نمي دهي؟ بانوي اول ايران پاسخ داد: ايراني خدمتكار نمي شناسم. آن زن سماجت كرد و گفت: چطور؟ اعتماد نمي كنيد؟ فرگون زيبا گفت: من نيازي به كمك ديگران ندارم، هم نژادانم را هم برتر از آن مي دانم كه آنها را به خدمت بگيرم. زنان رومي و چيني و يوناني را هم كه مي بينيد پيشكش سرزمين هاي ديگر به پادشاه ايران هستند و من تنها مواظب آنانم تا آسيب بيشتري به آنها نرسد. زن ديگري مي پرسد: مگر پيشتر چه آسيبي ديده اند؟ فرگون زيبا مي گويد: دوري! دوري از شهر و ديارشان! اين بزرگترين آسيب است. آن زن دست به گيسوي فرگون مي كشد و مي گويد حالا مي فهمم براي چه همه تو رادوست دارند.
فرگون زيباترين زن زمانه خويش بود و همسر ملك شاه. در مجلسي زنانه، زني از خاندان نزديك همسرش گفت: فرگون خانم! شنيده ايم هيچ خدمتكار ايراني به كاخ خويش راه نمي دهي؟ بانوي اول ايران پاسخ داد: ايراني خدمتكار نمي شناسم. آن زن سماجت كرد و گفت: چطور؟ اعتماد نمي كنيد؟ فرگون زيبا گفت: من نيازي به كمك ديگران ندارم، هم نژادانم را هم برتر از آن مي دانم كه آنها را به خدمت بگيرم. زنان رومي و چيني و يوناني را هم كه مي بينيد پيشكش سرزمين هاي ديگر به پادشاه ايران هستند و من تنها مواظب آنانم تا آسيب بيشتري به آنها نرسد. زن ديگري مي پرسد: مگر پيشتر چه آسيبي ديده اند؟ فرگون زيبا مي گويد: دوري! دوري از شهر و ديارشان! اين بزرگترين آسيب است. آن زن دست به گيسوي فرگون مي كشد و مي گويد حالا مي فهمم براي چه همه تو رادوست دارند.